من و علی 7

ساخت وبلاگ
خب علی از مسافرت که اومد همین طور که گفته بودم قهر و گذاشتم کنار! و در مورد این موضوع هم اصلا حرفی نزدیم... برام یه هدیه کوچیک گرفته بود که خیلی قشنگ. علی خیلی حسن ها داره اینکه میتونه آدم موفق و پرذوقی باشه تو کارش من تحسینش می کنم ... همیشه آدم های زندگیشو با خرید هدیه ولو کوچیک خوشحال میکنه ... تو این کار خیلی ذوق و سلیقه داره و خب این مسئله برای یه زن خیلی به چشم میاد .... علی آدم منظم و دقیق تو کارش ...ولی خب یه سری توجهاتش کمرنگ تره .... بگذریم

در مورد خونه باهاش حرف زدم دوباره .. گفتم دلم میخواد زودتر بریم خونه بزرگتر بتونم وسیله بخرم .. از این همه وسایل جمع شده که کل فضا رو اشغال کرده خسته شدم .. دلم میخواد کلی خونه ام بوی تازه عروس ها رو بده .. اشپزخونه مو خوشگل کنم .. ظرفهای خوشگل مشگل که حس کنم زن خونه ام .. کلی غذاهای خوشمزه رو بپزم ... گفتم دوس دارم مثل یه زن با سلیقه زندگی کنم ... مهمون بیاد و بره ... این خونه قبلا برام فقط یه خونه مجردی خیلی کوچیک بود که هیچ ذوقی برای زندگی توش نداشتم ... الانم این خونه همون شکل خونه ی یه دختر مجرد دانشجوئه که فقط تو بهش اضافه شدی ... هیچ المانی از زندگی مشترک توش نیس جز تخت دو نفره مون .... خدا رو شکر تو این مورد حق و بهم داد ... گفتم چنتا خونه خوب پیدا شد از دست دادی چون ماموریت هات نمیذاره ... گفتم بزار من با دایی یه فکری کنیم بهت برخورد ... الان همه چیز جمع شده است من و تو هم روم رفته زیاد وسیله نداریم کار اثاث کشی خاصی نداریم می مونه خرید وسیله که فقط چند روز زمان میبره و خرد خرد تهییه میکنیم ... 

فعلا بهم قول داده تا دو هفته فلان برنامه و ایناست و بعدش حتما پیگیر مسئله خونه میشه ... میدونم وقتی زمان تعیین میکنه سر قولش هست منم 2-3 ماه تحمل کردم دو هفته هم روش 

مسافر غربت...
ما را در سایت مسافر غربت دنبال می کنید

برچسب : من و علی,من و علی پدران این امتیم,من علی گویم,و من یتوکل علی الله,عشق علیرضا روزگار, نویسنده : mmaryam30400a بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 20:18