من و علی 9

ساخت وبلاگ
سلام:)

ساعت 12 ظهر گشنه از دانشگاه سرازیر شدم سمت خونه :) علی زنگ زد و گفت دارم میام خونه یه استراحت کنیم بریم خرید .... یعنی شاخام داشت در می اومد توی این مدت اولین بار بود فکر کنم مرخصی میگرفت ... گفتم ناهار خوردی گفت نه! از دیشب هرچی مونده باشه میخورم ( فدای این اخلاق قانعش شدم !) دیگه رسیدم خونه دیدم غذا خیلی کمه و سیر نمیشه تازه خودمم گشنه بودم سریع سینه مرغ گذاشتم بیرون و یخ زدایی کردم و تیکه تیکه اش کردم خوابوندم تو سس سویا و تو این فاصله سیب زمینی سرخ کردم بعدشم مرغا رو بدون روغن تو تابه گذاشتم پخته شه که علی هم اومد تا رفت یه دوش بگیره سالاد درست کردم میزو چیدم و اومد ... جز روزای تعطیل که ناهار باهمیم این اولین بار بود وسط هفته ناهارو کنار هم میخوردیم از اینکه از دانشگاه اومده بودم و مثل روزای دیگه مجبور نبودم تنهایی ناهار بخورم خوشحال بودم ... علی هم از حموم با حوله اومد نشست به ناهار خوردن :)) بعد ناهارم دوتایی یه ساعت خوابیدیم ... من ساعت تنظیم کردم که سر یک ساعت بلند شیم بیشتر نخوابیم ... یعنی  به زور و کتک از خواب بیدارش کردم حالا بیدار شده میگه وای چه کیفی داد ! انگار 10 سال به عمرم اضافه شد :) بهش میگم :علی ببین چه قدر خوبه هرازگاهی به خودت یه استراحت بدی کنار هم باشیم حتی همین نیم روزی که مرخصی گرفتی ! چیزی نگفت ! گفتم میخوای نریم خرید ! بمونی خونه بیشتر استراحت کنی گفت نهه از این فرصت ها پیش نمیاد ... بهش گفتم خیلی بدی  یعنی چی از این فرصت ها پیش نمیاد ؟ یعنی تو نمیخوای هرازگاهی اینجوری وسط روز از کارت بیای باهم باشیم؟! خندید گفت : پاشو برو اماده شو پدر سوخته!

خب علی هفته دیگه باز میخواد بره مسافرت ! البته فقط در حد 3-4 روز به خاطر همین میخواد خریدای مهم وسایل خونه رو تو این هفته تموم کنیم ! دیگه باهم رفتیم و هال و پذیرایی رو کامل کردیم و سفارش دادیم کلی ذوق دارم زودتر بیاد ببینم چه شکلی میشه خونه ! منم چنتا گلدون خریدم و یاد چام چام افتادم که کلی گل و گلدون و گیاه داشت :)) دلم میخواد خونه ام سبز و بنفش باشه :)) .... شرکت علی اینا هم دیزاینش سبز و بنفش ... همه بسته های تبلیغاتیشون سبز و بنفش ... همیشه فضای شرکت و دوست داشتم رنگاش حالمو خوب میکرد خونه رو هم میخوام سبز و بنفش کنم :)) علی همش میخنده بهم میگه میخوای خودمو بنفش کنم با گلدونات بشیم سبز و بنفش ... میگم تو خدادادی سبزه هستی باید یه فکر به حال بنفشش کنیم ......

من همیشه فکر میکردم من سبزه ام از وقتی با علی هستم فهمیدم چه قدر سفیدم من :)))

مسافر غربت...
ما را در سایت مسافر غربت دنبال می کنید

برچسب : من و علی,من و علی پدران این امتیم,من و علی پدران این امت هستیم,من و علی پدران امتیم,من علی گویم,و من یتوکل علی الله,عشق, علیرضا روزگار, نویسنده : mmaryam30400a بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 13:00